در هیچ منبعی ذکر نشده که حضرت علی علیه السلام پس از شهادت دخت گرامی رسول خدا صل الله علیه و اله جهت خون خواهی و گرفتن انتقام ایشان اقدامی نماید، واقعا اگر کسی به حریم خانواده ما چنین تجاوزی بکند امانش می دهیم ؟ برای سکوت حضرت علی چه توجیهی خواهیم داشت ؟
واقعیت این است که تحلیل برخی حوادث تاریخی بسیار مشکل است و هضم برخی رفتارها بسیار سنگین است. اما انگیزههای مختلف، انسان را به جایی می رساند که رفتارهای ناباورانه انجام دهد.
در زمان پیامبر اسلام(ص) برخی رگههای مخالفت با سنت نبوی و دشمنی با اهل بیت از سوی برخی یاران پیامبر(ص) دیده می شد. مانند اعتراض در صلح حدیبیه، نافرمانی از شرکت در سپاه اسامه، توهین به پیامبر(ص) در هنگام نوشتن وصیت و…
اما کسی باور نمی کرد که این تخلفات به جنایت تبدیل شود.
حدیثی از امام علی(ع) و تحلیل واقعه پشت در ماندن حضرت زهرا (س):
روزی اشعث بن قیس گفت: یا علی! چرا شمشیر نکشیدی؟ علی(ع) به او فرمود:همه اهل بدر و پیش کسوتان مهاجر و انصار را به کمک خواستم ولی از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر و از اهل بیت خودم هم کسی نداشتم که با آن بتوانم حقم را بگیرم چون حمزه در احد به شهادت رسید و برادرم جعفر هم در موته شهید شد و کسی برایم نماند مگر دو نفر ذلیل، خوار، عاجز و ناتوان، عباس و عقیل. به خاطر نبودن یار و یاور حقم را گرفتند.» (بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۴۶۵ ، ح ۵۵ به نقل از کتاب سلیم بن قیس).
البته درباره رفتار و سیره معصومان(ع) از دو زاویه «پیش نگاه» و «پس نگاه» مىتوان به قضاوت نشست. با نگرش «پیش نگاه» امامان – علیهم السلام – معصوم هستند و «قول، فعل و تقریر» آنان، به ویژه در مسائل مرتبط با امامت و هدایت جامعه، از هر گونه خطا و اشتباه مصون است. با پایبندى به این اصل اساسى باید به صحت رفتار و سیره امامان(ع) اعتقاد داشته، به مقدار توانایى در پى کشف اسرار و دلایل آن باشیم تا به عنوان الگو در زندگى خود به کار بندیم. بانگرش «پس نگاه» نیز مىتوان به خردمندى و دوراندیشى امامان(ع) در موضعگیرىهاى آنان پىبرد؛ زیرا رفتار و موضعگیرى امامان(ع)، با ملاحظه تأثیرگذارى در طول تاریخ و پیروزى نهایى حق بر باطل، تحقق مىیابد؛ اگر چه در زمان خودشان این پیروزى اتفاق نیفتد. با این نگاه، صبر و سکوت امام على(ع) فریادى رسا بر مظلومیت آن حضرت در طول تاریخ است. سکوت حضرت، زمینه سوء استفاده دشمنان را خشکاند؛ چنان که ابوسفیان حاضر شده بود با امام على(ع) بیعت و علیه خلفا اقدام کند؛ اما امام على(ع) با آگاهى و دوراندیشى دست رد برسینه آن بدخواهِ مسلمانان زد.
روزى دیگر امام على(ع) در پاسخ به حضرت فاطمه(س) فرمود: «اگر مىخواهى نام پدرت[رسول الله(ص)] همچنان باقى بماند، باید صبر کنیم».
براساس روایتى دیگر، امام على(ع) فرمود: «به خدا قسم، اگر خطر نابودى دین و بازگشت کفر و پراکندگى مسلمانان در میان نبود، این گونه صبر نمىکردم». (بحارالانوار، مجلسى، ج۳۲، ص۶۱)
این دو نمونه تاریخى و نمونههاى فراوان دیگر حکایت از آن دارد که حساسیت زمانه اقتضا مىکرد، براى حفظ ظاهر اسلام، اهلبیت(ع) آن چنان صبر کنند و «خار در چشم و استخوان در گلو» روزگار بگذرانند.
اما نکته مهم آن است که در کنار این صبر، باید حق و حقیقت در طول تاریخ آشکار بماند و سیاهى ظلم و خیانت براى همگان آشکار شود. هنر امام على(ع) و حضرت فاطمه(س) آن بود که به گونهاى رنج را تحمل کردند که روسیاهى آن براى ظالمان در طول تاریخ قابل پاک شدن نباشد و وجدان هر انسان منصفى در طول تاریخ به حقانیت اهلبیت(ع) گواهى دهد.
به عنوان یک اصل کلى مىتوان گفت: «هرگاه اظهار حق بامظلومیت همراه باشد، ماندگارى آن بیشتر خواهد بود و هر چه مظلومیت بیشتر باشد، تأثیر آن حق در طول تاریخ پررنگتر خواهد بود.» از این رو، کشاندن امام على(ع) براى بیعت و محنتهاى حضرت فاطمه(س) در این زمینه از جهت تاریخى و روابط زمینى یک «تحمیل» و ظلم آشکار بود، اما از جهت ملکوتى و آسمانى یک «انتخاب» به شمار مىآمد. به همین جهت، برخى اهل معرفت گفتهاند: «على(ع) را نبردند بلکه خودش رفت؛ اما به گونهاى که در طول تاریخ ظلم غاصبان قابل انکار نباشد.»